سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خیرخواهی، دوستی به بار می آورد . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :3
کل بازدید :10995
تعداد کل یاداشته ها : 56
103/2/16
4:32 ع

حکومت ارزش دولتی : حرکت ماورای مدیریت دولتی سنتی و مدیریت دولتی جدید

هدف از این مقاله بررسی حرکت جدیدی است که در مدیریت دولتی صورت گرفته و ارزش ها ی ماورائی کارایی و کارآمدی و علی الخصوص ارزش های دموکراتیک غالب هستند و  نقش ویژه ای را بعنوان ضامن ارزش های عمومی در دولت ایفا می کند اما شهروندان و همچنین تجارت ها و سازمان های غیر دولتی نیز به اندازه حل کنندگان مساله دولتی فعال مهم هستند . این مقاله مسئله ارزش در رویکرد جدید مدیریت دولتی را برجسته می کند و دستور کاری را نیز برجسته نموده ودستور کاری را برای تحقیق و پیگیری فعالیت در صورت انجام موفق فرضیه ی خوب توسط رویکرد جدید ارائه می دهد .

ارزش دولتی یک مبحث مهمی است که برای محققان و متخصصان مدیریت دولتی است . مدیریت دولتی جدید جایگزین مدیریت دولتی سنتی در دهه 1980 و 1990 شده است . در مدیریت دولتی سنتی ، کارایی را بعنوان مهمترین دغدغه ی اصلی خود به حساب می آورند و در مدیریت دولتی جدید کارایی و کارآمدی را بعنوان اصلی ترین دغدغه ی خود منظور می کنند . مدیریت دولتی جدید این ارزش ها را مورد بحث قرار می دهد ، به چالش می کشد و مورد ارزیابی قرار میدهد . در این مقاله برخی از مسائل کلیدی ارزش محور برای آینده نی ز ارائه شده است .

 دیدگاه درحال ظهور مدیریت دولتی

عملکرد و تفکر مدیریت دولتی همیشه به چالش های جدید و کمبودهایی که قبلاً ایجاد شده اند پاسخ داده اند . دنهارت خلاصه ای از مدیریت دولتی سنتی ، مدیریت دولتی جدید و رویکرد در حال ظهور را بیان می کند که این رویکردها چه مواضعی را مطرح می کنند و چه چالشهایی داشته اند .

 دغدغه های مدیریت دولتی سنتی ، جدید و رویکرد در حال ظهور

1-       تاکید بر روی ارزش های عمومی

2-      تشخیص اینکه دولت دارای نقش ویژه ای بعنوان یک ضامن ارزش عمومی است

3-      باور به اهمیت مدیریت عمومی بطور گسترده مجسم شده است

4-      تاکید بر حکومت مشارکتی .

 مدیریت دولتی سنتی

مدیریت دولتی سنتی در امریکا ایجاد شد و در اواخر دهه 1900 در امریکا شکل گرفت و تا اواخر قرن بیستم بعنوان واکنشی برای مجموعه ی خاصی از شرایط کامل شد . در مدیریت دولتی سنتی ، سیاست و مدیریت از یکدیگر جدا بودند . در مدیریت دولتی سنتی  اهداف در درجه اول توسط مقامات منتخب رسمی تعیین شدند و تنها در درجه دوم توسط متخصصان فنی در واکنش به جهت سیاسی اصلاح شدند . نهادهای دولتی تحویل دهندگان اولیه ارزش عمومی از طریق روش تخصیص و اجرای اهداف بصورت سیاسی تعریف شده بودند . در این مدیریت شهروندان در درجه ی اول بعنوان رای دهندگان ، مشتریان یا انتخاب کنندگان در نظر گرفته می شدند . البته مدیریت دولتی سنتی ، عملاً همیشه بطور کلی گرفتار سیاست بود و در مقایسه با شکل ایده آتی که جهان نشان می دهد و نمایندگان دولتی در معرض شکست بودند .

  مدیریت دولتی جدید

مدیریت دولتی جدید در دهه 1980 و 1990 شروع شد و تبدیل به رویکردی برای مدیریت دولتی شد . مدیریت دولتی جدید ، از یک نگرانی در رابطه با شکست های دولت ، باور به کارآیی و کارآمدی بازارها ، باور به عقلانیت اقتصادی و کنار گذاشتن نهادهای دولتی بزرگ و متمرکز در جهت واگذاری و خصوصی سازی نشات گرفت . مدیران مدیریت دولتی جدید برای دستیابی به اهداف خود از راههای مختلف از جمله تسریع تحویل خدمت یا چگونگی انجام آن ، از طریق انتخاب یک ابزار خاص یا ترکیبی از ابزارها ( مالیات – مقررات بیمه و غیره ) هدایت می شوند .

از منظر مدیریت دولتی جدید ، مدیران باید توانمند سازی شوند یعنی از محدودیت ها آزاد شوند بطوریکه بتوانند کارآفرین باشند و نتایج را مدیریت کنند . بلایای طبیعی، شکست‌های بخش‌های بزرگ اقتصاد، سیستم‌های آموزشی و بهداشت و درمان به طور نابرابر یکنواخت، یک طبقه‌ی میانی راکد، نابرابری عمیق شونده، و جوامع ورشکسته، نمونه‌هایی هستند که نه تنها دولت‌ها را بلکه همچنین تجارت‌ها، سازمان‌های غیردولتی، و به طور کلی جامعه‌ی مدنی را به چالش کشیده‌اند.

 رویکرد در حال ظهور

در این رویکرد که میتوان گفت تکمیل کننده مدیریت دولتی سنتی و جدید می باشد بروی حقوق مدیریت شهروندی و دموکراسی تاکید گردیده است . این رویکرد طرفدار انواع محتمل تر و واقع بینانه تر عقلانیت است و از منطق های اقتصاد کلان و خرد مدیریتی هربرت سیمون فراتر می رود . شهروندان به عنوان مرکز رویکرد جدید دارای قابلیت کامل مشارکت در حل آگاهانه مسائلی در نظر گرفته می شوند که برای آنها امکان سرزندگی عمومی از نوع دیدگاه توکویل در جمهوری آمریکایی دهه‌ی 1930 هنگامی که او درباره‌ی رواج «شناخت درست منافع شخصی» صحبت کرد را فراهم می‌کند.

به عقیده این رویکرد ، دولت تنها مجموعه ای از نهادهای دارای ارزش عمومی است که دارای نقش ویژه ای بعنوان ضامن ارزش های عمومی می باشد و نهایتاً این رویکرد بعنوان کار عمومی یا دولتی  نامیده می شود که به معنای تلاش های خود سازماندهی شده ی پایدار توسط ترکیبی از افرادی است که مسائل مشترک را حل کرده و امور ، مواد یا نماد ارزش مدنی طولانی مدت را ایجاد و در عین حال قابلیت و یادگیری مدنی را بعنوان بخشی از فرآیند توسعه می دهند .

اهداف کلیدی

الف ) مدیریت سنتی:

1-     اهداف فراهم شده از نظر سیاسی

2-     پیاده سازی مدیریت شده توسط خدمتگزاران مردم

3-     نظارت انجام شده از طریق نظارت مقامات منتخب و دفتری

ب ) مدیریت دولتی جدید :

1-     اهداف فراهم شده از نظر سیاسی

2-     مدیران ، ورودی و خروجی ها را به روشی مدیریت می کنند که اقتصاد و پاسخگو بودن به مصرف کنندگان را تضمین می کند .

ج ) رویکرد در حال ظهور مدیریت دولتی :

ارزش عمومی که برای مردم اهمیت دارد بطور موثر مورد پردازش قرار می دهد و آن چه برای عموم خوب است انجام می شود .

نقش شهروندی

1-     مدیریت سنتی : رای دهنده – مشتری – انتخاب کننده

2-     مدیریت دولتی جدید : مشتری

3-     رویکرد در حال ظهور : شهروندان به عنوان حل کنندگان مساله و سازندگان مشترک بطور فعال درگیر در ایجاد آنچه که توسط عموم ارزش گذاری می شود و برای عموم خوب است را توجه دارند .

 در مدیریت دولتی سنتی :

 مقامات منتخب اهداف را تنظیم می کنند

افراد زیر مجموعه آنرا اجرا می کنند

مدیران ارشد نظارت می کنند

 

در مدیریت دولتی جدید :

مقامات منتخب اهداف را تنظیم می کنند

مدیران ورودی و خروجی ها را در روشی که پاسخگوی مشتریان باشد تنظیم می کنند

 در رویکرد جدید در حال ظهور ، هردو مقامات منتخب و مدیران دولتی ، مسئول ایجاد ارزش عمومی هستند به طوریکه آنچه بیشترین اهمیت را برای عموم دارد بطور موثری مورد پردازش قرار می گیرد و آنچه برای عموم خوب است پیگیری می شود .

  ارزش

ارزش عقیده ای است که افراد یا گروه های انسانی درباره آنچه مطلوب ، مناسب  ، خوب یا بد است دارند . در بحث جاری روی ارزش‌های عمومی، ارزش عمومی، و حوزه‌ی عمومی مجددا ظاهر می‌شود و این پرسش‌ها مطرح می شوند :

 1) آیا اهداف ارزش، حالت‌های فیزیولوژیکی ذهنی یا حالت‌های عینی جهان هستند؛

 2) آیا ارزش درونی، بیرونی یا عقلانی است؛

 3) آیا چیزی برای خاطر خود ارزشمند است یا به عنوان ابزاری برای چیز دیگر؛

 4) آیا سلسله مراتب‌هایی از ارزش‌ها وجود دارند؟

 5) چه کسی ارزشگذاری را انجام می‌دهد؛

 6) ارزشگذاری چگونه انجام می‌شود؛

 7) هدف ارزش در برابر چه معیارهایی سنجیده می‌شود.

 ارزش های عمومی ( رویکرد بری بوزمان )

یکی از نظریه پردازان ارزش های عمومی بری بوزمان است که به ارزش عمومی و سطح اجتماعی یا سیاسی توجهی ویژه داشت . وی معتقد بود که ارزش های عمومی یک جامعه ، فراهم کننده ی ارزشهای اجتماع هنجار درباره ی موارد زیر است :

1) حقوق، مزایا و امتیازاتی که شهروندان باید (و نباید) مستحق آن‌ها باشند؛

2) تعهدات شهروندان به جامعه، دولت، و یکدیگر .

3) اصولی که دولت‌ها سیاست‌ها باید بر اساس آن‌ها باشند.

 ارزش عمومی ( رویکردمارک موور )

یکی از نظریه پردازان ارزش عمومی مارک موور می باشد . این نظریه پرداز بر روی مدیران دولتی تمرکز دارد . او همچنین به تنزل ارزش  دولت و مدیران دولتی در عرصه‌ی فردگرایی اقتصادی و تعالی بازار اهمیت می‌دهد و در درجه‌ی اول، ارزش عمومی را به عنوان معادل مدیریت عمومی ارزش سهامدار تجسم می‌کند. او به دنبال رویکردی برای تشخیص، دفاع و دستیابی به ارزش عمومی است - یا آنچه که او ایجاد ارزش عمومی می‌نامد.

مارک موور بر این باور است که شهروندان از دولت‌های خود خواستار ترکیبی از موارد زیر هستند که باهمدیگر ارزش عمومی را در بر دارند:

1) بوروکراسی‌های عمومی خدمت-محور با عملکرد بالا؛

2) سازمان‌های دولتی که در دستیابی به پیامدهای اجتماعی مطلوب، کارامد و موثر هستند؛

3) سازمان‌های عمومی که به عدالت و منصفانه رفتار می‌کنند و منجر به شرایط عادلانه و منصفانه در حد زیادی در جامعه می‌شوند.

 مارک موور استدلال می‌کند که مدیران دولتی باید از مثلث استراتژیک  استفاده کنند. استراتژی باید :

 1) روی دستیابی به چیزی که دارای ارزش اساسی است (یعنی باید ارزش عمومی را تشکیل دهد)؛

 2) مشروع و از لحاظ سیاسی پایدار است؛

 3) از لحاظ عملیاتی و مدیریتی امکان‌پذیر است هدف‌گذاری کند.

 حوزه عمومی ( رویکرد جان بنینگتون )

فراتر از ارزش‌های عمومی و ایجاد ارزش عمومی، حوزه‌ی عمومی وجود دارد. جان بنینگتون ، حوزه‌ی عمومی را به عنوان «یک فضای دموکراتیک» مشاهده می‌کند که شامل «شبکه‌ای از ارزش‌ها، مکان‎ها، سازمان‌ها، قوانین، دانش و سایر منابع فرهنگی ایجاد شده به صورت مشترک توسط مردم از طریق تعهدها و رفتارهای هر روزه‌ی آن‌ها و ایجاد شده با اطمینان توسط دولت و نهادهای عمومی» است.

جان بنینگتون، حوزه‌ی عمومی را فضایی در نظر می گیرد که فضایی است – روانی، اجتماعی، سیاسی، نهادی و فیزیکی – که در محدوده‌ی آن، ارزش‌های عمومی و ارزش عمومی نگهداری و ایجاد می‌شوند یا تقلیل می‌یابند. ارزش عمومی شامل چیزی است که به حوزه‌ی عمومی اضافه می‌شود. در حالی که بنینگتون خود متعهد به دموکراسی است .

 نتیجه گیری

محققان و متخصصان دولتی، گام‌های مهم نظری، عملی و عملیاتی را در توسعه‌ی رویکرد جدیدی برای مدیریت دولتی به عنوان جایگزینی برای رویکردهایی که قبل از آن قرار داشتند مورد اشاره قرار می‌دهند . در رویکرد در حال ظهور، دولت به وضوح دارای نقش ویژه‌ای برای ایفا به عنوان یک ایجاد کننده‌ی ارزش عمومی و ضامن ارزش‌های عمومی و حوزه‌ی عمومی است اما در یک دموکراسی بازار-محور، دولت مالک همه‌ی فرایندها و نهادهای دارای تعهدات یا پتانسیل ارزش عمومی نیست .

موفق باشید